زمینی که در آن تخم یا دانۀ درختان را بکارند و پس از سبز شدن به جای دیگر انتقال بدهند، عضو بدن حیوانات پستاندار که نطفه در آن منعقد می گردد، هر یک از دو جسم کوچک بیضی شکل که در دو طرف رحم وجود دارد و تخمک ها (یاختۀ جنسی و تولیدمثل در زن) در آن ها رشد می کند، یکی از قسمت های اصلی گل که در آن یک یا چند تخمک به وجود می آید. در میان هر تخمک رسیده یک سلول ماده وجود دارد. بعضی از تخمدان ها یک خانه ای و بعضی دیگر چندخانه ای هستند و در هر خانه چند تخمک وجود دارد
زمینی که در آن تخم یا دانۀ درختان را بکارند و پس از سبز شدن به جای دیگر انتقال بدهند، عضو بدن حیوانات پستاندار که نطفه در آن منعقد می گردد، هر یک از دو جسم کوچک بیضی شکل که در دو طرف رحم وجود دارد و تخمک ها (یاختۀ جنسی و تولیدمثل در زن) در آن ها رشد می کند، یکی از قسمت های اصلی گل که در آن یک یا چند تخمک به وجود می آید. در میان هر تخمک رسیده یک سلول ماده وجود دارد. بعضی از تخمدان ها یک خانه ای و بعضی دیگر چندخانه ای هستند و در هر خانه چند تخمک وجود دارد
تلخک، کاسنی، گیاهی خودرو با برگ های کرک دار، ساقه ای کوتاه و گل های آبی که ریشه، برگ و دانۀ آن مصرف دارویی دارد، هرگاه دانه های تلخ آن با گندم مخلوط و آرد شود طعم آرد را تلخ می کند، تلخ جکوک، هندبا، کسنی، انوپا، هندبید، هندباج، تلخ جوک، انگوپا تریاک دانۀ گیاهی شبیه گندم که در مزارع گندم می روید، تلخه، زوان
تلخک، کاسنی، گیاهی خودرو با برگ های کرک دار، ساقه ای کوتاه و گل های آبی که ریشه، برگ و دانۀ آن مصرف دارویی دارد، هرگاه دانه های تلخ آن با گندم مخلوط و آرد شود طعم آرد را تلخ می کند، تَلخ جَکوک، هِندَبا، کَسنی، اَنوپا، هُندبید، هِندباج، تَلخ جوک، اَنگوپا تریاک دانۀ گیاهی شبیه گندم که در مزارع گندم می روید، تَلخِه، زَوان
زمینی را گویند که در آن شاخهای درختان فروبرده باشند، یا چیزی کاشته باشند که بعد از سبز شدن به جای دیگر نقل کنند. (برهان). جایی که نهالان در آن کارند و بعد از سبز شدن ازآنجا کنند و به جای دیگر نشانند و این زبان اهل شیراز است و در هند کهیته نامند. (آنندراج) (بهار عجم). زمینی که در آن تخم گیاهها و درختان را میکارند و یا شاخه های درخت را فرومیبرند و پس از چندی به جای دیگر نقل کرده غرس میکنند. (ناظم الاطباء) : ز جمع مال ممسک چون زمین تخمدان باشد که یک جا مال او آخر نصیب دیگران باشد. تأثیر (از آنندراج). صاحب انجمن آرا درذیل کلمه تخمگان آرد: و زمینی که در آن تخمها کارند و بعد از روئیدن سبز شود و به جای دیگر نقل کنند تخمدان گویند. (انجمن آرا) ، به اصطلاح تشریح، آلتی در دو طرف زهدان حیوانات پستاندار که تخم در آن تولید می گردد و به تازی مبیضه گویند. (از ناظم الاطباء). غده های تناسلی جنس مادۀ جانوران را گویند. تخمدان سلولهای مخصوصی بنام سلولهای ماده تولید می نماید و شمارۀ تخمدان در انسان و بسیاری از جانوران دو است. سطح خارجی آن پیش از بلوغ در انسان صاف است ولی پس از بلوغ دارای برجستگی هایی بنام فولیکولهای دودگرآف می شود و در هر 28 روز یک بار از یکی از فولیکولها یک سلول ماده آزاد میشود. در سن یائسگی حجم تخمدانها تقلیل می یابد و سطح آنها صاف می گردد. در کالبدشناسی انسان آمده: تخمدان ها غده های تناسلی زن میباشند که دارای دو ترشح خارجی و داخلی هستند، نتیجۀ ترشح خارجی تخمچه می باشد. تخمدان ها دو عددند: راست و چپ، که روی جدار طرفی حفرۀ لگنی و در عقب رباط های پهن قرار دارند. هر یک از تخمدانها بشکل تخم مرغی است که از خارج به داخل مسطح شده است بطوری که محور اطول آن در نازا تقریباً عمودی است. این عضو دارای دو سطح خارجی و داخلی و دوکنار قدامی و خلفی و دو انتهای فوقانی و تحتانی می باشد. منظرۀ خارجی تخمدان صاف است ولی پس از بلوغ کم کم غیرمنظم میشود زیرا بعداً برجستگیهایی به اسم فولیکول گراف روی سطح آن به وجود می آید که هر ماه قبل از دورۀ قاعدگی یکی از آنها پاره میشود و تخمچه به خارج میریزد، و پس از پاره شدن التیام می یابد و بجای آن ها جسم زردرنگ یا لوته ئین ظاهر میشود. پس از یائسه شدن یا قطع قاعدگی، حجم تخمدان ها کوچک میشود و برجستگیها از بین میرود و آثار التیام ها کمی باقی می ماند. ارتفاع هر یک از تخمدان ها 3/5 سانتیمتر و عرض آن 2 سانتیمتر و ضخامت آن یک سانتیمتر می باشد. رنگ تخمدان ها در بچه ها سفید صورتی و در اشخاص بالغ قرمز و هنگام قاعدگی رنگ آن تیره میشود. وزن هر یک از تخمدانها 6 تا 8 گرم است و پس از قطع قاعدگی ممکن است از یک گرم کمتر باشد. تخمدان تقریباً در حفرۀ لگنی آزاد است و به استثنای کنار قدامی و انتهاهایش که از یک طرف توسط بند کوتاهی به رباط پهن و از طرف دیگر توسط رباطهائی که بوسیلۀ صفاق پوشیده شده اند به شیپور رحمی متصل می گردد... سطح خارجی تخمدان - در زنان نازا تخمدان بطور قائم قرار گرفته و در روی صفاق جدار حفرۀ لگنی تکیه می نماید. تخمدان ناحیه ای را به اسم حفرۀ تخمدانی اشغال می کند که حدود آن عبارتست از رباطپهن رحمی در پائین و جلو، عروق خاصره ای خارجی در بالا، و عروق هیپوگاستریک و حالب در عقب. در این حفره تخمدان با شریان نافی و عروق و عصب سدادی که از زیر صفاق عبور می کنند مجاورت دارد. شریان رحمی پس از آنکه از جدار لگن دور می گردد انتهای تحتانی حفرۀ تخمدان را تقاطع می کند و متوجه قاعده رباط پهن می گردد. درزنان چندزا تخمدان کمی پائین تر قرار گرفته و محور اطول آن بطور مایل بطرف پائین و داخل کشیده می شود، بطوری که سطح خارجی آن تحتانی خارجی می گردد و در حفرۀکلودیوس که در زیر و عقب حفرۀ فوق الذکر است قرار می گیرد. عناصری که این حفره را محدود می کنند عبارتند از چین صفاقی که توسط حالب بوجود آمده است (در جلو) ، جدار خلفی لگن در عقب، چین رحمی - خاجی در پایین و داخل. در اطفال و زنهائی که دستگاه تناسلی آنان بحالت طفولیت باقی مانده است تخمدان بالاتر از حفرۀ سابق الذکر قرار گرفته و ممکن است در روی تنگۀ فوقانی و یا روی عضلۀ پسواس قرار گیرد. سطح داخلی - محدب است و توسط لالۀ شیپوررحمی و بند شیپوری رحمی پوشیده شده است. کنار قدامی - این کنار تقریباً مستقیم میباشد و به آن بند تخمدان می چسبد که تخمدان را به رباط پهن مربوط می کند. بند تخمدان از یک انتها تا انتهای دیگر تخمدان کشیده شده و در روی این عضو بشکل خط پیچ داری به اسم خط فار متصل می شود. در طول این خط صفاق متوقف می گردد و بجای آن اپتیلیوم تخمدانی ظاهر میشود که تمام وسعت تخمدان را می پوشاند. بند تخمدان در طول کنار قدامی تخمدان فضای باریکی را به اسم ناف تخمدان محدود میسازد که از آن عروق و اعصاب وارد تخمدان میشوند. در طول و جلو و کنار تخمدان حباب شیپور رحمی بطرف بالا می رود. کنار خلفی آزاد و محدب ضخیمتر از کنار قدامی می باشد و در زنان نازا این کنار در خلفی حفرۀ تخمدانی یعنی مجاور عروق هیپوگاستریک و حالب می باشد و در چندزا با جدار خلفی لگنی مجاورت دارد. انتهای فوقانی یا قطب فوقانی تخمدان مدور است و در نازا در زیر عروق خاصرۀ خارجی واقع و روی این انتها رباط کمری - تخمدانی و لوله ای - تخمدانی می چسبد و شیپور رحمی و بند شیپور رحمی آنرا میپوشاند. انتهای تحتانی ضخامتش از انتهای فوقانی کمتراست و به آن رباط رحمی - تخمدانی می چسبد. تخمدان توسط رباطهای ذیل: 1- بند تخمدان 2- رباط کمری - تخمدانی 3- لوله ای - تخمدانی 4- رحمی - تخمدانی، در جای خود نگاه داشته میشود. 1- بند تخمدان کوتاه است و تخمدان در روی آن می تواند حرکات لولالی انجام دهد. 2- رباط کمری - تخمدانی یا رباط آویزان کننده از نزدیکی مبداء عروق رحمی - تخمدانی شروع و به انتهای فوقانی و قسمتی از کنار قدامی تخمدان ختم میشود و در طی مسیرش با عروق خاصره ای خارجی تقاطع میکند و در زیر صفاق برجسته و چینی را تشکیل میدهد. 3- رباط لوله ای - تخمدانی رشتۀ ملتحمه و عضلانی صافی است که انتهای فوقانی تخمدان را به سطح خارجی لالۀ شیپور رحمی مربوط میکند. بدین ترتیب این رباط از انتهای شرابۀ تخمدانی تا رأس لالۀ شیپور کشیده شده است. 4- رباط رحمی - تخمدانی بشکل طنابی است که از الیاف عضلانی صاف و چین صفاقی تشکیل یافته و از انتهای تحتانی تخمدان تا زاویۀ طرفی فوقانی رحم، در زیر محل اتصال شیپورها کشیده شده است. از مجموع رباطهای فوق الذکر فقط بند تخمدان و رباط کمری - تخمدانی کاملاً باعث نصب تخمدان می گردند و دو رباط دیگر در نگاهداری تخمدان چندان دخالتی ندارند زیرا رباطهای رحمی - تخمدانی و شیپوری - تخمدانی باعث اتصال تخمدان به اعضایی است که خود آنها متحرکند. (از کتاب کالبدشناسی انسان تألیف حکیم و گنج بخش صص 445- 448). ، (اصطلاح گیاه شناسی) در گیاه شناسی، قسمت تحتانی گل را گویند. در داخل تخمدان گیاهان پریاخته، یک یا چند تخمک جای می گیرد و از نمو تخمدان، میوه حاصل میشود و تخمکهای درون تخمدان دانه های میوه را تشکیل میدهند. رجوع به تخمک و تخم شود
زمینی را گویند که در آن شاخهای درختان فروبرده باشند، یا چیزی کاشته باشند که بعد از سبز شدن به جای دیگر نقل کنند. (برهان). جایی که نهالان در آن کارند و بعد از سبز شدن ازآنجا کنند و به جای دیگر نشانند و این زبان اهل شیراز است و در هند کهیته نامند. (آنندراج) (بهار عجم). زمینی که در آن تخم گیاهها و درختان را میکارند و یا شاخه های درخت را فرومیبرند و پس از چندی به جای دیگر نقل کرده غرس میکنند. (ناظم الاطباء) : ز جمع مال ممسک چون زمین تخمدان باشد که یک جا مال او آخر نصیب دیگران باشد. تأثیر (از آنندراج). صاحب انجمن آرا درذیل کلمه تخمگان آرد: و زمینی که در آن تخمها کارند و بعد از روئیدن سبز شود و به جای دیگر نقل کنند تخمدان گویند. (انجمن آرا) ، به اصطلاح تشریح، آلتی در دو طرف زهدان حیوانات پستاندار که تخم در آن تولید می گردد و به تازی مبیضه گویند. (از ناظم الاطباء). غده های تناسلی جنس مادۀ جانوران را گویند. تخمدان سلولهای مخصوصی بنام سلولهای ماده تولید می نماید و شمارۀ تخمدان در انسان و بسیاری از جانوران دو است. سطح خارجی آن پیش از بلوغ در انسان صاف است ولی پس از بلوغ دارای برجستگی هایی بنام فولیکولهای دودگرآف می شود و در هر 28 روز یک بار از یکی از فولیکولها یک سلول ماده آزاد میشود. در سن یائسگی حجم تخمدانها تقلیل می یابد و سطح آنها صاف می گردد. در کالبدشناسی انسان آمده: تخمدان ها غده های تناسلی زن میباشند که دارای دو ترشح خارجی و داخلی هستند، نتیجۀ ترشح خارجی تخمچه می باشد. تخمدان ها دو عددند: راست و چپ، که روی جدار طرفی حفرۀ لگنی و در عقب رباط های پهن قرار دارند. هر یک از تخمدانها بشکل تخم مرغی است که از خارج به داخل مسطح شده است بطوری که محور اطول آن در نازا تقریباً عمودی است. این عضو دارای دو سطح خارجی و داخلی و دوکنار قدامی و خلفی و دو انتهای فوقانی و تحتانی می باشد. منظرۀ خارجی تخمدان صاف است ولی پس از بلوغ کم کم غیرمنظم میشود زیرا بعداً برجستگیهایی به اسم فولیکول گراف روی سطح آن به وجود می آید که هر ماه قبل از دورۀ قاعدگی یکی از آنها پاره میشود و تخمچه به خارج میریزد، و پس از پاره شدن التیام می یابد و بجای آن ها جسم زردرنگ یا لوته ئین ظاهر میشود. پس از یائسه شدن یا قطع قاعدگی، حجم تخمدان ها کوچک میشود و برجستگیها از بین میرود و آثار التیام ها کمی باقی می ماند. ارتفاع هر یک از تخمدان ها 3/5 سانتیمتر و عرض آن 2 سانتیمتر و ضخامت آن یک سانتیمتر می باشد. رنگ تخمدان ها در بچه ها سفید صورتی و در اشخاص بالغ قرمز و هنگام قاعدگی رنگ آن تیره میشود. وزن هر یک از تخمدانها 6 تا 8 گرم است و پس از قطع قاعدگی ممکن است از یک گرم کمتر باشد. تخمدان تقریباً در حفرۀ لگنی آزاد است و به استثنای کنار قدامی و انتهاهایش که از یک طرف توسط بند کوتاهی به رباط پهن و از طرف دیگر توسط رباطهائی که بوسیلۀ صفاق پوشیده شده اند به شیپور رحمی متصل می گردد... سطح خارجی تخمدان - در زنان نازا تخمدان بطور قائم قرار گرفته و در روی صفاق جدار حفرۀ لگنی تکیه می نماید. تخمدان ناحیه ای را به اسم حفرۀ تخمدانی اشغال می کند که حدود آن عبارتست از رباطپهن رحمی در پائین و جلو، عروق خاصره ای خارجی در بالا، و عروق هیپوگاستریک و حالب در عقب. در این حفره تخمدان با شریان نافی و عروق و عصب سدادی که از زیر صفاق عبور می کنند مجاورت دارد. شریان رحمی پس از آنکه از جدار لگن دور می گردد انتهای تحتانی حفرۀ تخمدان را تقاطع می کند و متوجه قاعده رباط پهن می گردد. درزنان چندزا تخمدان کمی پائین تر قرار گرفته و محور اطول آن بطور مایل بطرف پائین و داخل کشیده می شود، بطوری که سطح خارجی آن تحتانی خارجی می گردد و در حفرۀکلودیوس که در زیر و عقب حفرۀ فوق الذکر است قرار می گیرد. عناصری که این حفره را محدود می کنند عبارتند از چین صفاقی که توسط حالب بوجود آمده است (در جلو) ، جدار خلفی لگن در عقب، چین رحمی - خاجی در پایین و داخل. در اطفال و زنهائی که دستگاه تناسلی آنان بحالت طفولیت باقی مانده است تخمدان بالاتر از حفرۀ سابق الذکر قرار گرفته و ممکن است در روی تنگۀ فوقانی و یا روی عضلۀ پسواس قرار گیرد. سطح داخلی - محدب است و توسط لالۀ شیپوررحمی و بند شیپوری رحمی پوشیده شده است. کنار قدامی - این کنار تقریباً مستقیم میباشد و به آن بند تخمدان می چسبد که تخمدان را به رباط پهن مربوط می کند. بند تخمدان از یک انتها تا انتهای دیگر تخمدان کشیده شده و در روی این عضو بشکل خط پیچ داری به اسم خط فار متصل می شود. در طول این خط صفاق متوقف می گردد و بجای آن اپتیلیوم تخمدانی ظاهر میشود که تمام وسعت تخمدان را می پوشاند. بند تخمدان در طول کنار قدامی تخمدان فضای باریکی را به اسم ناف تخمدان محدود میسازد که از آن عروق و اعصاب وارد تخمدان میشوند. در طول و جلو و کنار تخمدان حباب شیپور رحمی بطرف بالا می رود. کنار خلفی آزاد و محدب ضخیمتر از کنار قدامی می باشد و در زنان نازا این کنار در خلفی حفرۀ تخمدانی یعنی مجاور عروق هیپوگاستریک و حالب می باشد و در چندزا با جدار خلفی لگنی مجاورت دارد. انتهای فوقانی یا قطب فوقانی تخمدان مدور است و در نازا در زیر عروق خاصرۀ خارجی واقع و روی این انتها رباط کمری - تخمدانی و لوله ای - تخمدانی می چسبد و شیپور رحمی و بند شیپور رحمی آنرا میپوشاند. انتهای تحتانی ضخامتش از انتهای فوقانی کمتراست و به آن رباط رحمی - تخمدانی می چسبد. تخمدان توسط رباطهای ذیل: 1- بند تخمدان 2- رباط کمری - تخمدانی 3- لوله ای - تخمدانی 4- رحمی - تخمدانی، در جای خود نگاه داشته میشود. 1- بند تخمدان کوتاه است و تخمدان در روی آن می تواند حرکات لولالی انجام دهد. 2- رباط کمری - تخمدانی یا رباط آویزان کننده از نزدیکی مبداء عروق رحمی - تخمدانی شروع و به انتهای فوقانی و قسمتی از کنار قدامی تخمدان ختم میشود و در طی مسیرش با عروق خاصره ای خارجی تقاطع میکند و در زیر صفاق برجسته و چینی را تشکیل میدهد. 3- رباط لوله ای - تخمدانی رشتۀ ملتحمه و عضلانی صافی است که انتهای فوقانی تخمدان را به سطح خارجی لالۀ شیپور رحمی مربوط میکند. بدین ترتیب این رباط از انتهای شرابۀ تخمدانی تا رأس لالۀ شیپور کشیده شده است. 4- رباط رحمی - تخمدانی بشکل طنابی است که از الیاف عضلانی صاف و چین صفاقی تشکیل یافته و از انتهای تحتانی تخمدان تا زاویۀ طرفی فوقانی رحم، در زیر محل اتصال شیپورها کشیده شده است. از مجموع رباطهای فوق الذکر فقط بند تخمدان و رباط کمری - تخمدانی کاملاً باعث نصب تخمدان می گردند و دو رباط دیگر در نگاهداری تخمدان چندان دخالتی ندارند زیرا رباطهای رحمی - تخمدانی و شیپوری - تخمدانی باعث اتصال تخمدان به اعضایی است که خود آنها متحرکند. (از کتاب کالبدشناسی انسان تألیف حکیم و گنج بخش صص 445- 448). ، (اصطلاح گیاه شناسی) در گیاه شناسی، قسمت تحتانی گل را گویند. در داخل تخمدان گیاهان پُریاخته، یک یا چند تخمک جای می گیرد و از نمو تخمدان، میوه حاصل میشود و تخمکهای درون تخمدان دانه های میوه را تشکیل میدهند. رجوع به تخمک و تخم شود
دهی است از دهستان عبیدلی بخش لنگۀ شهرستان لار واقع در 150 هزارگزی باختر لنگه و 2 هزارگزی راه فرعی بندرلنگه به مقام. در دامنۀ کوه قرار دارد و هوای آن گرمسیر و مرطوب و مالاریائی است. دارای 89 تن سکنه. آب آن از چاه و باران به دست می آید. محصول آن غلات و خرما است. شغل اهالی آن زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان عبیدلی بخش لنگۀ شهرستان لار واقع در 150 هزارگزی باختر لنگه و 2 هزارگزی راه فرعی بندرلنگه به مقام. در دامنۀ کوه قرار دارد و هوای آن گرمسیر و مرطوب و مالاریائی است. دارای 89 تن سکنه. آب آن از چاه و باران به دست می آید. محصول آن غلات و خرما است. شغل اهالی آن زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
کوزه ای را گویند که سر آن را به چرم خام بگیرند و در میان آن سوراخی کنند، و راهداران و تمغاچیان دارند تا زری را که از مردم بستانند در میان آن کوزه بیندازند، و در بعضی مزارات و بقعه ها مجاوران و خادمان مثل کوزه دارند و زری را که مردمان به طریق نذر بیاورند در آن اندازند. (فرهنگ جهانگیری). به معنی غلک است و آن کوزه ای باشد که سر آن را به چرم گیرند و سوراخی در آن چرم کنند و تمغاچیان و راهداران و قماربازان و غیرهم زری که از مردم گیرند در آن ریزند، و با ثانی غیر مشدد هم به نظر آمده است. (برهان قاطع) (از آنندراج). غولک دان. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج). غلّک. قلک، به معنی زمین و گورستان نیز آمده است. (انجمن آرا). رجوع به مدخل بعد شود
کوزه ای را گویند که سر آن را به چرم خام بگیرند و در میان آن سوراخی کنند، و راهداران و تمغاچیان دارند تا زری را که از مردم بستانند در میان آن کوزه بیندازند، و در بعضی مزارات و بقعه ها مجاوران و خادمان مثل کوزه دارند و زری را که مردمان به طریق نذر بیاورند در آن اندازند. (فرهنگ جهانگیری). به معنی غلک است و آن کوزه ای باشد که سر آن را به چرم گیرند و سوراخی در آن چرم کنند و تمغاچیان و راهداران و قماربازان و غیرهم زری که از مردم گیرند در آن ریزند، و با ثانی غیر مشدد هم به نظر آمده است. (برهان قاطع) (از آنندراج). غولک دان. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج). غُلَّک. قلک، به معنی زمین و گورستان نیز آمده است. (انجمن آرا). رجوع به مدخل بعد شود
دهی است از دهستان نودان در بخش کوهمرۀ نودان شهرستان کازرون، که در 7 هزارگزی شمال نودان، در دامنۀ شمالی کوه تل مرگ و رود خانه شاپور قرار دارد. دامنه و معتدل است و 105 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه شاپور و محصول آنجا غلات و برنج است. شغل مردم آنجا زراعت و قالی و گلیم بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان نودان در بخش کوهمرۀ نودان شهرستان کازرون، که در 7 هزارگزی شمال نودان، در دامنۀ شمالی کوه تل مرگ و رود خانه شاپور قرار دارد. دامنه و معتدل است و 105 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه شاپور و محصول آنجا غلات و برنج است. شغل مردم آنجا زراعت و قالی و گلیم بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
زهر و سم و مرگ. (ناظم الاطباء). و در بیت زیر از نظامی مقصود، زهره کیسۀ صفراست: تلخ جوانی یزکی در شکار زیرتر از وی سیهی دردخوار. نظامی. رجوع به تلخ خوان و رجوع به مخزن الاسرار نظامی چ وحید ص 51 شود
زهر و سم و مرگ. (ناظم الاطباء). و در بیت زیر از نظامی مقصود، زَهرِه کیسۀ صفراست: تلخ جوانی یزکی در شکار زیرتر از وی سیهی دُردخوار. نظامی. رجوع به تلخ خوان و رجوع به مخزن الاسرار نظامی چ وحید ص 51 شود
آنکه به درشتی و تلخی سخن گوید. (ناظم الاطباء). تلخ پاسخ و تلخ گفتار. (بهار عجم) (آنندراج) : باده کو تا به من آن تلخ زبان رام شود تلخی می نمک تلخی بادام شود. صائب (از آنندراج)
آنکه به درشتی و تلخی سخن گوید. (ناظم الاطباء). تلخ پاسخ و تلخ گفتار. (بهار عجم) (آنندراج) : باده کو تا به من آن تلخ زبان رام شود تلخی می نمک تلخی بادام شود. صائب (از آنندراج)
پر خو هم آوای پرتو فاکون (گویش گیلکی) کنور چاشگاه غول غوله غلک پارسی است غولک انبار غله. یا غله دان عدم. زمین ارض. کوزه ای که سر آن را بچرم خام گیرند و در میان آن سوراخی کنند و پول درآن ریزند
پر خو هم آوای پرتو فاکون (گویش گیلکی) کنور چاشگاه غول غوله غلک پارسی است غولک انبار غله. یا غله دان عدم. زمین ارض. کوزه ای که سر آن را بچرم خام گیرند و در میان آن سوراخی کنند و پول درآن ریزند